سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دو دعوى خلاف هم نیست جز که یکى را روى در گمراهى است . [نهج البلاغه]
نیروی ویژه
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» وقتی دفاع مقدس ،عاشورا ،عشق ، عقل ، حسین و آب را ترکیب کنی ....

فقط کسانی که تحمل روضه عطش دارند بخوانند !

وقتی دفاع مقدس ،عاشورا ،عشق ، عقل ، حسین و آب را ترکیب کنی .....!

 

دیروز داشتم طبق روال همیشه در فضای وب چرخی می زدم که گذرم به قطعه 26 افتاد . نوشته ها را مرور می کردم که رسیدم به یک خاطره ، خیلی تکان دهنده بود ، از جنگ و خاطرات عطش آن بسیار شنیده بودم ، یاد حاج سعید قاسمی خودمان افتادم پار سال در فکه مطلب عمیقی را گفت ، او گفت : بچه های عاشقی که اومدید عاشورای امام حسین رو تو فکه با شهدا سر کنید ، می دونید چرا ما شهدایی که تو اینجا پیدا کردیم تو قمقمه هاشون هنوز آب وجود داشت !؟ آخه می دونستند که سالهای بعد یه عده جوون میان تو قتلگاه فکه ، این جوونها خیلی تشنه هستند ، این قمقمه ها رو برای شما گذاشتند .!

وقتی این را شنیدم به مطالعاتم فکر کردم و متوجه شدم یکی از اتفاقاتی که در این منطقه ، یعنی فکه افتاد که سوز و گداز این منطقه رو زیاد کرد تشنگی شهدای این عملیات بود . همه این معادلات پیچیده در ذهن یک جواب را مشخص می کرد و آن چیزی نبود جز مشت پر از آب علمدار کربلا .

همیشه برایم سوال بود که چرا حضرت عباس در اون لحظه تاریخی آب رو نخورد !؟ وقتی پیش خودم حساب زمینی می کردم جواب نمی گرفتم ، آخر می گفتم اگر آن آب را می خورد می توانست بهتر بجنگد و.... و از این دلیل های به ظاهر عقلانی ! چند سال پیش در جلسه بحث آقای پناهیان شرکت می کردم که ایشان بحث عقل و عشق و همچنین تقارن و نه تقابل این دو را مطرح کردند . وقتی اشان گفتند : عقلی که حجت خداست بر انسان (حجت باطنی ) با عشق تضاد ندارد و این عقل کوته بین است که نفسانیات را به اسم عقل به خورد ما می دهد ، تازه مطلب را گرفتم . با مثالی که ایشان زدند 2زاری ما هم بیشتر افتاد . گفتند : داستان حضرت عباس و آب آوردنش را نگاه کنید ، چه کسی گفته عقل عباس به او گفت آب بخور و عشق عباس به او گفت نخور ! این یک توهین بزرگ است به مقام عقل ، آن هم عقل انسانی چون عباس ، عقل عباس به او می گفت که تو نباید آب بخوری چون ولی و امام و پیشوایت در چند قدمی تو تشنه است ، عقل او مقام و مرتبه احترام به ولایت را می داند و برای همین به او حکم می کند که آب نخورد . ( نقل به مضمون )

از آن روز به بعد دیگر هرکس به من می رسید و می گفت عقل و عشق متضاد هم هستند با سرعت عکس العمل نشان می دادم و شروع به دفاع از مقام عقل و عشق می کردم !

خلاصه زیاد حاشیه نرویم ، بعد از شنیدن صحبت های حاج سعید و رجوع به مطالعات خودم فهمیدم که بسیاری از شهدا قبل از عملیات و در حین عملیات یا آب های خود را می ریختند و یا برای مبارزه با نفس به آب های قمقمه خود دست نمی زدند تا شاید ....

شایدش را خودم اضافه می کنم ،

وقتی عملیات شروع شد ، وقتی شیپور جنگ به صدا در آمد ، وقتی مرد از نامرد شناخته شد ،حالا وقت قربال کردن خوب هاست ! یعنی یک میوه فروش را تصور کنید ، اول میوه های گندیده و خراب را جدا می کند ، در مرحله بعد درشت تر ها را سوا کرده قیمت بالاتری برای آن انتخاب می کند . در مرحله بعدی آن میوه هایی که شکل و شمایل زیباتری دارند و خود را به میوه فروش نشان می دهند انتخاب شده و در ظرف دیگری قرار می گیرند و آن ها دیگر قیمت خون دارند ! قیمت خون !

صحنه نبرد با دشمن و عملیات همان مصاف میوه است با میوه فروش ! خراب ها که همان اول جدا می شوند و میوه فروش هرچه زودتر می خواهد از دستشان خلاص شود تا رنگ و بوی مغازه زشت نشود ، خدا هم همین است با امتحان جهاد میوه های کرم خورده آدم نما را دور می اندازد ! حال نوبت جدایش درشت ها و ریز هاست ! (کنایه می زنم که به کسی بر نخورد !) وقتی قرار است یگان خط شکن تشکیل شود درشت ها خود نمایی می کنند ، میوه فروش قصه ماهم جدایشان می کند که ما در لفظ می گوییم توفیق ! یعنی توفیق حضور در یگان خط شکن را بهشان می دهد ، (حاشیه : کاری نداریم که بعضی نیرو ها از این توفیق ها که هیچ ! اصلا نیروی خط شکن برایشان معنا نداشت !) داستان پیش می رود ، قرار است بچه های تخریب مشخص شوند ، همان هایی که بی صدا باید روی مین منور بروند تا نورش مسیر عملیات را لو ندهد ، بماند که بعد از رفتن روی مین منور باید مثل شمع بسوزند و آب شوند ، نه مثل شعر ها که می گویند مثل شمع سوختیم نه ! واقعا مثل شمع آب می شوند ، آخر شوخی نیست دمای سوختنش آهن را ذوب می کند چه برسد به بدن استخانی بسیجی ها ! این جا نوبت خود نمایی پیش خداست ، باید میوه فروش عالم تو را بپسندد ، اما این میوه منتخب که یک شبه منتخب نشده ، راه ها طی کرده که رسیده و می تواند دل بری کند .

روز عملیات است ، صحنه نبرد با سپاه عمر سعد ، همه دنیای طاغوت در مقابل همه دنیای اسلام ایستاده ، فرمانده میدان هم مشخص است ، امام حسین ،عباس امیر لشکر امام حسین (ع) است ، امیر لشکر مسیر را نشان می دهد و میدان جنگ پیش روی سپاه اسلام ، و مگر نه این است که کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا ؟ حال نوبت آن میوه هایی است که باید خود نمایی کنند ، دیگر یگان خط شکن پر شده است و جایی ندارد ! گروه تخریب هم پر است از میوه های زیرک تر ! اما میوه های دیگر هم باید تا می توانند رخ بنمایند .

 حالا رسیدیم به اصل داستان و این همه مقدمه چینی . از این جا به بعد می خواهم در نقش بسیجی سخن بگویم که در ابتدای نوشته قمقمه پر از آبم را در حالی که تشنه بودم و شهید شدم یافته اند !

صدای گلوله از هر جا به گوش می رسد و من در این معرکه در صدد خود نماییم ، آخر امام را می بینم ، پرچم حسین را می بینم ، علم عباس را می بینم ، خیمه های حسین را ، طفل شیر خوار را ، همه را و همه را ......

ناگهان گریه ام سرازیر می شود ، صدای العطش بچه های حسین را می شنوم ، عباس امیر لشکر را می بینم که از کنار آب تشنه بر می گردد ، بعد از نبرد سخت در آن هوای گرم تشنگی امانم را بریده ولی خجالت می کشم دست بر قمقمه ببرم ، نمی توانم به آن ها آب رسانم ، عقل نفسانی ام می گوید که آب را بخورم ، اما نه من قبلا جهاد اکبر را که امام خمینی نشانی اش را داده بود انجام دادم ، من پیروز جهاد اکبر بودم که در صف بسیجیان جهاد اصغر حاضر شدم ، عقل ارزشمند و حجت نهان انسانی ام چیز دیگری می گوید ، اگر می خواهی گل سر سبد میوه های حسینی باشی نباید آب بخوری ، اگر می خواهی وقتی به پیش گاه امامت می روی سرت بالا باشد و با افتخار بگویی من در معرکه نبرد به عاشورای شما اقتدا کردم نباید بخوری ، عشق هم تایید می کند صدایش را می شنوم ،در درونم می جوشد و فریاد وا عطشا سر می دهد و.....  قمقمه را رها کرده و یا لثارات الحسین می گویم و پیش میروم  .........

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » میعاد ( پنج شنبه 90/9/10 :: ساعت 11:13 صبح )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

فقط کسانی که تحمل روضه عطش دارند بخوانند ! 2
وقتی دفاع مقدس ،عاشورا ،عشق ، عقل ، حسین و آب را ترکیب کنی ....
پاسخ به شبهات بی بی سی
کلیپ رهبری به دوزبان عربی و فارسی
برداشتی آزاد از صحبت های رضا امیر خانی در برنامه پارک ملت
وقتی ققنوس آهنین آتش می گیرد2
وقتی ققنوس آهنین آتش می گیرد3
وقتی ققنوس آهنین آتش می گیرد
خرمشهر رفت ، آبادان همچنان مقاوم است
جنگی که آغازش معلوم بود 3
جنگی که آغازش معلوم بود
جنگی که آغازش معلوم بود
انقلاب مظلوم خاورمیانه و ظهور مهدی موعود
کلیپ انقلاب اسلامی منطقه خاورمیانه
حاتمی کیا راست میگوید، جبهه دود موتور نداشت، آرمانی هم در کار نب
[همه عناوین(31)]

>> بازدید امروز: 3
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 52268
» درباره من

نیروی ویژه
میعاد
به وبلاگ عاشق شهادت و فدایی ولایت خوش آمدی

» پیوندهای روزانه

نقاشی [3]
میعاد [48]
[آرشیو(2)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
صهیونیسم مسیحی . میر حسین موسوی و دروغگویی های مکرر .
» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
هچل هفت
رهبر معظم انقلاب
ریاست جمهوری
دیوانه 83
وبلاگ تحلیل و بررسی بسیج دانشجویی دانشگاه شمال
همه کاره

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان




» طراح قالب