· تصور و نظریههاگی در مورد خدا، مثل خدای قبیلهای یهود میباشد که به عنوان یک ابزار برای رسیدن به توسعهطلبیهای یهود به کار میرود. انجیل به دست یهودیان نوشته شده است، زیرا همانطور که بسیاری از مسیحیان آزادی خواه تصدیق کردهاند، بسیاری از آن محصول دست بشر است. بسیاری از منظومات انجیل در جهت مشروعیت بخشی به منافع جامعهای است که نویسندگان انجیل آن را ترسیم کرده اند. این موضوع برای افراد عادی فهمیده بدیهی به نظر میرسد اما طرفداران ترجمه تحتاللفظی انجیل مانندهاگی، به شدت با این مطلب مخالفند. برای آنان، هر کلمه انجیل، مقدس و خدایی میباشد. برنامههای امپریالیستی و نژادپرستانه صهیونیست مسیحی به ناچار از ترجمه تحت اللفظی انجیل استفاده کرده است.هاگی با کمک گرفتن از تعداد زیادی از منظومات انجیل بیان میکند که «خداوند از اسرائیل همچون والدینی که بالای سر تنها فرزند خود پر میزنند و از او محافظت میکنند، حفاظت میکند.» او به وضوح بیان میکند که «کشور اسرائیل به وسیله یک فعل مقتدرانه الهی ایجاد گشته است. تمامی کشورهای دیگر به وسیله اعمال خشونت بار و یا اعلامیه سربازان ایجاد شده اند، اما اسرائیل عمداًً به وسیله خدا ایجاد شده است، برای اینکه او یک مکان فیزیکی و میراثی روی زمین داشته باشد.» بنابراینهاگی از ما میخواهد که به خدایی ایمان آوریم که محتاج به یک «مکان مادی» برای خود است. غیر یهودیان موجودات درجه دو و یا کمتر میباشند و بنابراین اگر دیده شود که بر سر راه استعمار طلبی یهود قرار گرفته اند، به سادگی از میان برداشته خواهند شد.
این خدای قبیلهای یهودی کههاگی ارائه کرده است، نه تنها در روش برخورد با مخلوقات خود بی طرف نیست بلکه کاملاً ستمگر و مستبد میباشد. به نظر میرسد کههاگی با توجه به این موضوع که تصور تحت اللفظی انجیلی از خداوند، یک خدای یهودی میباشد، نه خداوند تمام عالم که به تمام مخلوقاتش بی طرفانه مینگرد، تسلط یهود بر سرزمین دشمنانشان را مقدس شمرده است. بنابراین او با نقل قول از انجیل مینویسد که خداوند سرزمین اسرائیل بزرگ را که شامل منطقهای گسترده از کل مصر تا عراق میباشد، برای همیشه به یهودیان (اولاد اسحق) داده است. بنابراین مردمی که در آن مناطق زندگی میکنند –میلیونها عرب مسلمان و مسیحی- حق زندگی در آنجا را ندارند و یا اینکه باید زندگی تحت فرمانروایی یهودیان را بپذیرند. گرچه او صراحتاً اذعان نمیکند که معنی مطلب بالا این است که کسانی که از قبول فرمانروایی یهودیان سر باز زنند، یا کشته میشوند و یا بیرون انداخته میشوند.
تصورهاگی از خدا، یک دلال بوالهوس است. او مینویسد: «خداوند مرزهای جغرافیایی کشور اسرائیل را معین کرده است. هنگامی که پروردگار تورات و انجیل را نازل کرده، مرزهای دقیق اسراییل در آن آمده است.» او اضافه میکند: «نقشهبردار الهی، محوطه اصیل کشور یهودی را تعیین کرده است و حکم کرده که هیچ کس نباید این خطوط را تغییر دهد. پیمان املاک و سرزمینها با خون امضا شده است و مدتهاست که در خون ایستاده است.» از این رو او استدلال میکند: «همانطور که خدا فرمان داده است، سرزمین اسرائیل، خصوصاً شهر بیت المقدس، حق مطلق یهودیان است.» بنابراین او میگوید که فلسطینیان حقی در مورد سرزمین تاریخی خود ندارند و باید راه را برای اشغالگران یهودی باز کنند.
دفاعهاگی از استعمارطلبی صهیونیستی تا حد مضحکی ادامه مییابد. او میگوید: «اسرائیل جاسوسی در آسمان دارد که خود خدا میباشد. خدا حفاظت خاصی از اسرائیل، مردم یهودی و کشور اسرائیل میکند. هیچ کشوری در جهان نمیتواند با نیروهای دفاعی حافظ اسرائیل رویارویی کند. وظیفه خاص میکائیل، فرشته مقرب خدا، حفاظت از اسرائیل میباشد.» و کسانی که به هر دلیل با اسرائیل مخالفت کنند، از جمله فلسطینیانی که در برابر ظلم و اشغالگری اسرائیل مبارزه میکنند، متحمل غضب خداوند خواهند شد: «خداوندگار با چشمانی که به کشور اسرائیل و خصوصاً بیت المقدس دوخته شده است، عهده دار حفاظت از آن در تاریکترین شبها میباشد.»هاگی مدعی میشود که کسانی که با اسرائیل میجنگند، [در واقع] با خدا میجنگند.
برای خدای قبیله گرایهاگی، اسرائیل آنقدر محوریت دارد که او معتقد است که تقدیر هر فردی بر روی کره زمین، اساساً وابسته به نگرش او به یهودیان است: «رونق و شکوفایی و یا کیفر و عقوبت، بستگی به رفتار ما با اسرائیل دارد.» استدلال او نیز این است: «... زیرا یهودیان به عنوان فرزندان ابراهیم از حمایت الهی بهرهمند هستند.» او برای استحکام بخشیدن و حمایت از اظهاراتش، از انجیل نقل قول میکند که هنگامی که خدا با ابراهیم وارد پیمان شد، به او یک «وعده وحشت آور» داد و گفت: «من هرکس که تو را ستایش کند، ستایش میکنم، و هر کس که تو را لعن کند، او را لعن میکنم. و تمام خاندانهای زمین بر اساس تو ستایش خواهند شد.» از اینروهاگی تأکید میکند که ایالات متحده و هر کس دیگری که بخواهد خدا را راضی کند، بایستی بدون هیچ تناقضی در «حمایت دلسوزانه از کشور اسرائیل» شریک شود؛ او اضافه میکند: «سریعترین و تأثیرگذارترین راه برای اینکه در کنار و سمت خدا باشیم، این است که در زمان نیاز کشور اسرائیل و مردم یهودی، همراه آنان باشیم.» او میگوید، کسی که این کار را انجام دهد، میتواند حمایت خدا را به دست آورد؛ چرا که «خداوند فرد یا ملتی را که اسرائیل و یا ملت یهود را ستایش کند، میستاید.»
اعتقادات محکمهاگی در حمایت از اسرائیل و استعمارطلبی صهیونیستی، هیچ زمانی قاطعتر از اکنون نبوده است. او میگوید، این موضوع به خاطر این است که عیسی به زودی به زمین بازخواهد گشت و اسرائیل باید برای پذیرایی از مسیح حفاظت شود. تصویری کههاگی از عیسی در «ظهور دوم» او ارائه میدهد، هیچ شباهتی به نظریه مشهور رنج کشیدن و عشق ورزیدن به عیسی ندارد. بلکه در توصیف او، عیسی همچون یک جنگاور تندخو به نام «فرمانروای صلح» است که مسیحیان را با سلاح تقویت میکند و جنگ جهانی نهایی را اعلام مینماید. در روز رستاخیزی کههاگی طرح کرده است، حملات از سوی اعراب به اسرائیل خصوصاً بیت المقدس افزایش مییابد و او آن را «حملات متعصبانه» مینامد. او میگوید که مسیحیان جهان در پاسخ به این حملات باید در کنار اسرائیل صف آرایی کنند. او تأکید میکند که در این زمان «ما بایستی مردم جهان را آگاه سازیم که اگر خطی قرار است کشیده شود، بایستی دور یهودیان و مسیحیان کشیده شود. ما با هم متحد و غیر قابل تقسیم هستیم.»
هاگی معتقد است که شهر بیتالمقدس مسئله دشوار نبرد نهایی قبل از ظهور دوباره مسیح میباشد. این شهر نزد یهودیان، مسلمانان و مسیحیان به یک اندازه مقدس است. از این روهاگی میگوید که خدا فرمان داده است، بیت المقدس تا رسیدن دوباره عیسی، تحت کنترل انحصاری ملت یهود باشد. او مینویسد که نبرد نهایی میان نیکی و بدی(آرماگدون) که با اعراب و یا مسلمانانی که میخواهند تسلط بر این شهر را از دست یهودیان بیرون بیاورند صورت میگیرد، در بیت المقدس متمرکز میشود.هاگی در این خصوص میگوید که مسیحیان باید به سهم خود از اسرائیل دفاع کنند و هر درخواست صلحی از قبیل پیشنهاد یک بیت المقدس مشترک و یا تسلط مشترک یهودیان و اعراب بر این شهر را رد کنند. خصوصاً او از ایالات متحده میخواهد که هر کاری که قدرت آن را دارد، در پشتیبانی از اسرائیل انجام دهد و مخالفان آن را نابود کند؛ او میگوید، این تنها راه بهدست آوردن لطف خدا میباشد. او هشدار میدهد که اگر آمریکا نتواند این کار را انجام دهد، خودش توسط خدا نابود خواهد شد.
هاگی با نقل قول از تعدادی از منظومات انجیل، آنچه را مشاهده کرده است، به عنوان آشکار شدن حوادثی در ابعاد جهانی توصیف میکند که آغاز جنگی جهانی است که نظیر آن تا کنون مشاهده نشده و خبر از دومین ظهور عیسی میدهد. او میگوید، در این جنگ جهانی، مسلمانان – که او آنها را پیروان یک مذهب دروغین میداند – با روسها متحد خواهند شد تا علیه اسرائیل بجنگند. این ممکن است به یک جنگ هستهای جهانی با صدها میلیون کشته منجر شود. در این هنگام «ضد مسیح» شکل میگیرد و به بیت المقدس حمله کرده و مناطقی از جهان را تحت تسلط خود در میآورد؛ و به دروغ مدعی هدایت این مناطق به صلح میشود. اما این فریب بزرگ چندان طول نمیکشد و در عوض، منجر به جنگهای ویرانگر بیشتری میشود.هاگی میگوید که در این زمان مسیحیان باید با هر وسیله ممکن از یهودیان و اسرائیل دفاع کنند و به دشمنان این نژاد برگزیده خداوند- یهودیان- اعلام جنگ کنند. او تأکید میکند، تنها در آن وقت آنان (مسیحیان) میتوانند نجات پیدا کنند.
هاگی مینویسد که پس از سالها جنگ جهانی و ویرانی وحشتناک، عیسی توسط خداوند فرستاده میشود تا جهان را نجات دهد. او سوار بر اسبی سفید به میدان نبرد نیکی و بدی میرسد. «ضد مسیح» و ارتش آن را شکست میدهد و سلطنت جهانی خود را به پایتختی بیت المقدس پایه گذاری میکند و برای همیشه از آنجا سلطنت و حکمرانی میکند. توصیفی کههاگی از سلطنت آینده عیسی ارائه میدهد، انگیزههای ناچیزی برای حمایت از غیر مسیحیان و حتی از یهودیانی که او به شدت از آنها دفاع میکند، ایجاد میکند. همان طور که خود او روشن میسازد این عیناً همان امپراتوری مسیحی میباشد و یک امپراتوری بر انداخته شده با پادشاهان، ملکهها و صدر اعظمهایی که هنوز سر جای خود هستند نیز وجود دارد. اینکه چگونه آنها هنوز در سراسر جهان وجود دارند، در حالی که عیسی بر تمام جهان حکمرانی میکند، معمایی است کههاگی آن را پاسخ نداده است.
هاگی مینویسد که «بیت المقدس، مردمک چشم خدا، تحت فرمانروایی عیسی به محل شادمانی جهان تبدیل میشود. این شهر مرکز عبادت جهانی میشود و مردم از سراسر جهان به زیارت و عبادت در پرستشگاه مقدس آن میآیند. پادشاهان، ملکهها، شاهزادگان و صدر اعظمها، باید برای ستایش عیسی به این شهر مقدس بیایند. احتمالاً تمامی اینها خود مسیحی هستند، به این خاطر کههاگی از انجیل نقل قول کرده و پیش گویی میکند که «هر پادشاهی بایستی به نام عیسی تعظیم کند و هر زبانی باید اعتراف کند که عیسی مسیح فرمانروای پروردگار عظیم میباشد.»
همان طور که کتابهاگی به روشنی بیان میکند، صهیونیسم مسیحی ریشه در عقیده رایج جنگ صلیبی دارد و تاریخ طولانی پیروزی کلیسایی، دستور العملی برای جنگ جهانی و استعمارگری مسیحی میباشد. علاوه بر این، نشانگر فقدان معنویت اصیل نیز میباشد و به دنبال این است که مفهوم خدا را تا اندازه یک زمامدار مستبد، نژاد پرست، بوالهوس و کوچک کاهش دهد که این خدا از روی میل خواهان کشتار فجیع مردم بی گناه برای حفاظت از طرحهای توسعه طلبانه مردم برگزیده فرضی میباشد. البته صهیونیست مسیحی در استفاده از مذهب برای فرجامهای سیاسی خشن، منحصر به فرد نیست اما با این اضافات گسترده که توسط حامیان آن افزوده شده است، خصوصاً در آمریکا، تهدیدی برای صلح میباشد که از آن چیزی که برخی اوقات تصور میشود، بسیار خطرناک تر است و نمیتوان آنها را به عنوان یاوه گوییهای دیوانههایی که اهمیتی ندارند، به سادگی کنار گذاشت.