ادامه :
بنی صدر فرمانده کل قوا و تصمیم ساز حرکت دفاع در برابر متجاوز بود . تئوری های بچه گانه و سطح پایین این فرد نزد همگان روشن بود ، در یکی از این تئوری ها وی معتقد بود : باید زمین داد و زمان گرفت . در این مجال برای اثبات مدعای ابتدایی بحث به تحلیل کوتاه پیرامون این تئوری می پردازیم. در این تئوری بنی صدر معتقد بود باید ما زمان را با دادن زمین به عراق بخریم تا بتوانیم در موعد مقرر حملات تلافی جویانه برای باز پس گیری انجام دهیم. این در حالی بود که موقعیت جغرافیایی منطقه خوزستان به نحوی بود که اگر مناطقی مثل خرمشهر و آبادان واهواز در مرکز و جنوب خوزستان و اندیمشک و شوش در شمال خوزستان به دست صدام می افتاد باز پس گیری این منطقه از دیدگاه نظامی (چه جنگ کلاسیک و چه جنگ های بومی که بعد ها تجربه نیرو های مردمی شد) امکان پذیر نبود، زیرا منطقه خوزستان فقط دو راه ورود و خروج داشت و آن هم مرز استان چهار محال بختیاری ( که بسیا سعب العبور بود) و دیگر دروازه اندیمشک. اگر عراق خوزستان را اشغال می کرد با تمرکز بر این ورودی ها می توانست تا پایان جنگ این مناطق را در دست خود گیرد و چه بسا نتیجه جنگ به اینجا ختم نمی شد. در نگاه دیگر این تئوری با توجه به سرعت حرکت نیرو های بعثی اجرا شدنی نبود زیرا در چند روز اول جنگ ثابت شده بود که عراق تصمیم خود را برای فتح تهران گرفته است. این تصمیم و اراده پشت آن هرگز به هیچ انسان عاقل و غیر مغرضی اجازه نمی دهد تا در باره تئوری زمین و زمان سخن کند.
و باز از دیدگاه دیگر این تئوری برای زمانی بود که جنگ های قدیمی ب امکانات ناپیز مثل اسب و ارابه صورت می گرفت و نه برای زمانی که امکاناتی همچون تانک و نفربر و هواپیما وجود دارد که می توان با آن در عرض چند ساعت کیلومتر ها پیش روی کرد .
بنی صدر با تکیه بر این تئوری ادعا می کرد نیرو های مردمی مزاحم اجرای صحیح خواسته های او هستند و باید این نیرو ها از صحنه دفاع خارج شوند . در یکی از این برخورد ها بنی صدر درجمع نیرو های مردمی مستقر در جبهه دارخوین در حالی که همگان انتظار ایجاد روحیه از طرف فرمانده کل قوا را داشتند با برخوردی بسیار زننده نیرو های مردمی را خطاب قرار داد و آنان را مزاحم حرکت ارتشیان و مدیریت فضا توسط آنان خواند و در آن جلسه رسما نتنها تامین مهمات را برای آنان منع کرد بلکه حتی تامین خراک و غذا را نیز از آنان دریغ داشت . این برخورد خیانت کارانه همگان را در آن زمان به اطمینان از انحراف بنی صدر رساند.
در باره اثبات خیانت بنی صدر بر اساس شواهد بالا دو استدلال بیان می شود . اول اینکه تمامی شواهد و حتی اسناد لانه جاسوسی دال بر خیانت بنی صدر داشته و هر انسان آگاهی را به این نتیجه می رساند و استدلال دوم آن است که بر فرض مهال که اشخاص گوناگون شهادت بر جهالت بنی صدر داده باشند و اعمال وی ر از سر نادانی به حساب آورده باشد در این حالت نیز شخصی که چنین جایگاه مهمی را بر عهده دارد با علم به عدم توانایی مدیریت فضا و نتایج ضعیف اول جنگ عدم کنار گیری از مدیریت جنگ خود نوعی خیانت به شمار می رود که از دید همگان به دور نماند.
در این مجال به ارائه اطلاعاتی پیرامون وقایعی پیش از 31 هریور می پردازیم که در نوع خود قابل تامل است . حدود ده روز قبل از 31 شهریور 59 عراق به مرز شلمچه و پاسگاه های مرزی آن هجوم آورده بود زیرا یکی از محور های اصلی هجوم عراق محور شلمچه خرمشهر بود ، صدام و تئوریسین های نظامی او خوب می دانستند که اگر حرکت رو به جلوی ارتش عراق در منطقه جنوب به صورت خطی و موازی صورت نگیرد به اهداف از پیش تعیین شده نخواهند رسید . یعنی وقتی یگان ها به صورت هم زمان از مناطق شلمچه ، چزابه، بستان و... وارد خاک ایران می شوند باید همگی در زمان مقرر از مناطق پیش رو مثل سوسنگرد ، خرمشهر ، آبادان، بستان ، هویزه و... عبور کنند و خود را به مرز های شرقی خوزستان برسانند . در این استراتژی اگر حرکت هرکدام از یگان ها به تاخیر بیافتد مابقی یگان ها نیز به اهداف خود نمی رسند . در همین راستا بعثی ها که اهمیت خرمشهر به عنوان اولین شهر در جنوب خوزستان را می دانستند از روز های قبل از 31 شهریور شروع به حمله به این محور کردند. یعنی در واقع مقاومت مردمی در خرمشهر نه 36 روز بلکه 46 روز خواهد شد. این محور همان محوری شد که در آینده عراق به دلیل تاخیر در تسخیر آن نتوانست به پیش روی به سوی اهواز ادامه دهد و تا در وازه های اهواز با ماومت مردمی زمین گیر شد .