مقام معظم رهبری در سخنانی در دانشگاه علم و صنعت به مطلب مهمی در سیاست حال حاضر ایران اشاره کردند که بهتر دانستیم به شرح آن بپردازیم تا هرچه بیشتر بتوانیم در مسیر درست گام برداریم. ایشان در سخنانشان به شاه سلطان حسین های زمانه اشاره کردند و افزودند که نباید بگذاریم کشور به دست امثال شاه سلطان حسین ها بیافتد.
برای تبیین و تحلیل بیشتر این سخن باید سری به تاریخ ایران زمین بزنیم و از خصوصیات شخصی و رفتاری شاه سلطان حسین با خبر شویم .
شاه سلطان حسین به روایت اسناد تاریخ فردی بی کفایت و ترسو بود ، در خصوص وضع کشور بی اعتنا بود و به آن اهمیت نمی داد . از خصوصیات دیگر شاه سلطان حسین می توان به فساد اخلاقی وی در معاشرت با زنان اشاره کرد . بی تدبیری ها و نا آگاهی های وی سلسله صفوی را ساقط کرد .
در اواخر عمر سلسله صفوی محمود افغان سر به شورش زد و در نامه ای از شاه سلطان حسین در خواست هایی گستاخانه داشت اما در کمال ناباوری سلطان حسین که موجودیت خود را در خطر می دید با تمامی آن ها موافقت کرد به جز یک مورد آن و آن این بود که دختر خود را به عقد محمود افغان در آورد و دلیل این کار هم منع بودن ازدواج دختر شیعه با پسر سنی بود. همان طور که ملاحظه کردید شاه سلطان حسین هرگز ازدادن باج به محمود کوتاهی نکرد و فقط به خاطر رد کردن تقاضای عقد دختر خود با محمود مورد حمله محمود قرار گرفت.
با تحلیل کوتاه می توان دریافت که شاه سلطان حسین با کمی درایت و البته شجاعت می توانست بر محمود غلبه کند اما به دلیل ترس و عقب نشینی های پی در پی سرنوشتی برای خود رقم زد که تا تاریخ باقی است نام او با حس تنفر همراه خواهد بود . شاه سلطان حسین فکر نکرد با دادن باج های گسترده به محمود نه تنها او دیگر شاه مملکت نیست بلکه عنان اختیاراتش به دست محمود است و او جز عروسکی در دست محمود نخواهد بود . با نگرشی دیگر اگر حتی شاه سلطان حسین نمی توانست بر محمود غلبه کند حداقل نامی نیک از خود بر جای می گذاشت ونه اینکه با ذلت و خواری و با دست خود تاج را بر سر محمود افغان بنهد! آری؛ خفت و خاری به همین جا ختم نمی شود ! پس از تاج گذاری محمود او به گرفتن تمامی زنان سلطان حسین اقدام کرد و دختر اورا به زور به عقد خود در آورد! آیا برای یک ایرانی تحمل چنین خفتی سخت تر از مردن نیست؟
با باز بینی روند سیاسی 30 ساله گذشته ایران می توان به نکات آموزنده موجود در این داستان پی برد و برهه های زمانی این سی سال را به چند دسته تقسیم کرد. در حمله عراق به ایران حضور شاه سلطان حسین ها در عرصه کشور کاملا مشهود بود کسانی که جلوی متجاوز می ایستادند مورد اتهام قرار می گرفتند و ارتش هم به دستور بنی صدر اجازه دفاع نداشت! اما پس از درایت امام (ره) و عزل بنی صدر شاکله شاه سلطان صفتی از هم پاشید و ایران اسلامی در جهت اعتلای نام پر غرور خود پا به عرصه پیکار نهاد و با وجود پر پر شدن جوانان رشید خود به تمام جهان ثابت کرد که ایرانی واقعی غیور است و ترس و عقب نشینی در وجودش وجود ندارد و هرگز ذلت و خواری را همراه با آسایش انتخاب نمی کند.
پس از اتمام جنگ و تغییر منش غرب(محمود افغان ها) علیه ایران و استفاده از پنبه به جای شمشیر ایران اسلامی وارد مرحله جدید شد و به تبع تغییر منش غرب علیه ایران مقامات نظام نیز تدابیری را برای جلو گیری از حمله وسیع غرب در جبهه جدید اندیشیدند . اما در این میان افرادی شاه سلطان صفت و غافل پیدا شدند که منش جدید غرب را نادیده گرفتند و سران نظام را به به باد انتقاد گرفتند و این تفکر را توهمی بیش ندانستند! اما غافل از این که چنگال های چدنی غرب زیر دست کشی مخملین پنهان شده بود. پس از روی کار آمدن این عده در عرصه سیاست تمامی گذشته ننگین غرب فراموش شد و تجربیات تاریخی به زباله دان تاریخ انداخته شد ! در های کشور به روی این گرگ صفتان باز شد و حضور نامحسوسشان هر روز بیشتر از پیش نما یان می گشت! بعد از مدتی ضربات داخلی به بدنه این نظام نو پا آغاز شد ، اما به دلیل غفلت شاه سلطان حسین ها به بیشتر آنان بی اعتنایی شد ! پس از مدتی فشار های غرب به صورت علنی و آشکار بر ایران وارد شد (همانند نامه محمود افغان به شاه سلطان حسین) شاه سلطان حسین های زمانه شروع به باج دادن کردند در حالی که دشمن از ترس و غفلت آنان بسیار استفاده می کرد! تهدید برای حمله به ایران به صورت مکرر در دستور کار قرار گرفت ! حتی با حرکت یک ناو هم می خواستند از ایران امتیاز دریافت کنند! تا جایی که از طرف ایران نامه عجز و نا توانی در یافت کردند(پاسخ نامه سلطان حسین به محمود) ( نامه 2003 ایران به آمریکا) اما غرب پیش بینی اتمام حرکت شاه سلطان حسینی را در ایران نمی کرد که نا گهان در سیر حرکتی خود سدی محکم را مشاهده کرد سدی که هیچکس یارای شکستش را نداشت حتی موج های تحریم و تحدید نیز این سد محکم انقلابی را فرو ننشاند و این تازه آغاز تحول در سیر تاریخ است! چرا که داستان شاه سلطان حسین در پایان به حقارت ایران و ایرانی دامن زد اما در زمان فعلی هنوز مردمانی وجود داشتند که نگذارند سر نوشت ایران و ایرانی همچون زمان صفوی با خفت و خاری همراه شود و حتی به قیمت خون خود و جایگاهشان نیز حاضر به یک قدم عقب نشینی نیز نیستند! حال با نزدیک شدن انتخابات می توان حساسیت این گفته مقام معظم رهبری را درک کرد که: نگذارید شاه سلطان حسین ها بر روی کار آیند.
میعاد شیخی